افراد گمشده: خارج از دید, اما نه از ذهن

  • 2022-05-17

هنریتا مککروی در دغدغه در قلب رمان او, قلب همه چیز-ناپدید, پیری, زوال عقل و هویت در خانواده

هنریتا مککروی: من ماکی نیستم. من در مورد افراد گمشده با لرز خارش نمی خوانم. اما من نگران ایشان هستم. توسط مردان و زنان به فاجعه از دست داده, تصادف یا ناامیدی; به فروپاشی در سلامت روان; و یا شاید به میل به شروع دوباره, برای شروع یک زندگی جدید در جایی تازه و ناشناخته

من هیچ شخصی, هیچ دلیلی خانواده, وجود داشته باشد, در عین حال من خودم را در نگاه missing. ie وب سایت دوباره. نام, تاریخ, مشاهدات گذشته. اولین لحظه مبهوت که چهره ای شناخته شده را می بینم! بعد متوجه میشوم که عکسشان را فقط به این دلیل میشناسم که عکسشان را در یک درخواست تجدیدنظر در اخبار یا روی پوستر دیدهام نه به این دلیل که واقعا میشناسمشان. و سپس-حتی بدتر, در یک راه به دلیل این به نظر می رسد به نوعی نچسب برای – چهره های ناشناخته هستند. با این حال اونها هم هنوز اونجا هستن حتی اونجا که هنوز اونجا نیستن.

بنابراین بسیاری از عکس های گاه به گاه هستند, عکس های خانوادگی (خوب باید باشند, به عنوان خواهر و برادر جنسن در قلب همه چیز کشف; برای چه کسی از ما یک شات رسمی برای چنین وضعیتی?) و اغلب شخص دیگری – یا بخشی از یکی – در عکس وجود دارد. من تصور می کنم که چه فرد باید فکر می کنم, باید احساس, هر بار که او می بیند تصویر. عکس های گرفته شده در بارها, در باغ, در احزاب, برای کارت شناسایی. عکس هایی که برای ثبت یک لحظه شاد گرفته شده اند برای درخواست از غریبه ها استفاده می شود تا چهره ای را به یاد بیاورند: اهمیت ترسناک دیگری به خود می گیرند.

من مودب نیستم. من در مورد افراد گمشده با لرز خارش نمی خوانم. اما من نگران ایشان هستم. توسط مردان و زنان به فاجعه از دست داده, تصادف یا ناامیدی; به فروپاشی در سلامت روان; و یا شاید به میل به شروع دوباره, برای شروع یک زندگی جدید در جایی تازه و ناشناخته. در چند سال گذشته موارد متعددی به خوبی منتشر شده است که فرد مبتلا به نوعی زوال عقل از بین می رود و من اطمینان دارم که وحشت برای خانواده با نگرانی از اینکه ممکن است فرد نتواند خود را پیدا کند پیچیده است.

هنریتا مککروی: ناپدید شدن را می توان بر مردم نیز تحمیل کرد: پیری نوعی ناپدیدی را در جامعه ایجاد می کند. به همین دلیل تصمیم گرفتم کشف کنم که چه اتفاقی می افتد وقتی فردی که ناپدید می شود یک زن مسن است. عارضه زوال عقل را به این موارد اضافه کنید و تصویر حتی بیشتر تار می شود

هر سه خواهر و برادر جنسن دغدغه های من را به اشتراک می گذارند هرچند انیتا – بزرگتر از این سه نفر – زنی که در غم و اندوه و عصبانیت فرو رفته است-این افکار را در قسمت اولیه کتاب حمل می کند: "او عکس های زنانی را دیده است که زود به سر کار می روند و هرگز برنمی گردند, مردان جوانی که از یک شب بیرون به خانه نمی روند, بچه های سنگین خواب که از تخت های کوچک خود دزدیده شده اند. او خانواده های خود را تماشا, پانچ مست و گریه در تجدید نظر تلویزیونی, سپس تذکر در یک سال در, خرس عروسکی کسل کننده چشم, درخت یادبود کاشته شده به مناسبت یک دهه, تصاویر سن پیشرفت. و او می خواهم به دنبال در اخبار و فکر, چگونه تکان دهنده, وجود دارد تا به حال هرگز اثری از دختر کوچک که در تمام این سال یا هر چیز دیگری شده است, قبل از زدن بیش از به کانال دیگری. عکس ها هر ساله تلخ تر و شکننده تر می شوند. همه این افراد که به خانواده های خود گم شده بودند به خودشان باختند. به دام افتاده در حالی که جهان در حال چرخش بی وقفه بقیه ما را به اینده هل می دهد.”

برادرش ریموند یک رویکرد عملی تر: مگس است که در اینجا نیست, بنابراین او در جایی دیگر. پیدا کردن جایی دیگر, ما او را پیدا. کار انجام می شود, و مستقیما به خانه بازگشت به چوب پنبه, و دوست دختر خود را, و فیلمنامه نانوشته خود, و پیمانه نیم لیتری خود را. الین, جوانترین خواهر و برادر توسط تقریبا یک دهه, تلاش با سمت عملی جستجو. او هفت سال زودتر خود را از زندگی خانواده حذف کرد. او اکنون به عنوان نویسنده/تصویرگر کتاب کودکان در اسکاتلند کار می کند. او نمی خواهد در دوبلین باشد و به دنبال مادرش باشد و از خودش متنفر است که چنین احساسی دارد. از برخی جهات هر دو پسر الین و انیتا جک در حال حاضر "افراد گمشده" در خانواده خود هستند.

ناپدید شدن را می توان بر مردم نیز تحمیل کرد: پیری باعث ایجاد نوعی ناپدیدی در جامعه می شود. به همین دلیل تصمیم گرفتم کشف کنم که چه اتفاقی می افتد وقتی فردی که ناپدید می شود یک زن مسن است. عارضه زوال عقل را به این موارد اضافه کنید و تصویر حتی بیشتر تار می شود.

انیتا, ریموند و الین به در نظر گرفتن هر دو نگرانی از ناپدید شدن او با نگرانی از چه زندگی او خواهد بود زمانی که او پیدا شده است. چگونه برای مقابله زمانی که زوال عقل طول می کشد نگه اسید خود را در زندگی او و با فرمت, ایشان? او قرار نیست همان شخص باشد. فکر کردن در مورد این " همان شخص "است که همه را مجبور می کند بفهمند که واقعا نمی دانند او از چه کسی شروع می کند و هر کدام نسخه ای از" مادر " را داشتند که با او بازی می کردند بدون اینکه هرگز در نظر بگیرند که دقیق است یا نه. سایه هایی از جان داشوود و همسرش فانی در حس و حساسیت جین اوستن دارند: وقتی به صراحت تصمیم می گیرند از مادرشان مراقبت کنند بلافاصله قطعنامه هایشان ترک می خورد و ثابت شده است که از شیشه ساخته شده است.

با این حال این نیست که چگونه زندگی ما کار; یک چرخه ثابت از وعده های ساخته شده و تعمیرشده? روزهایی که با قول دادن به خودم شروع کردم که خوش اندام تر باشم, مهربانتر, هوشیارتر, سخت تر کار می کنم that که نیت من ممکن است در طول روز بدون توجه از بین برود باعث نمی شود که در زمان واقعی کمتر واقعی یا صمیمانه باشند.

مگس باهوش و زودباور و کنجکاو در مورد جهان است. او همچنین زمان زیادی را به تنهایی می گذراند که باعث می شود در مورد تناقض زندگی در یک شهر و اینکه چگونه همیشه ما را مجبور می کند در جمع غریبه ها باشیم فکر کند. هنگامی که او تصمیم می گیرد برای جلوگیری از پاسخ دادن به این سوال, "حال شما چطور است" با خودکار "من بزرگ هستم, تشکر", و به جای حقیقت را بگویید, او به خودش ثابت می کند که ما همه به طور مداوم در برابر افراد دیگر در یک سری از اتصالات سطحی و تا حد زیادی بی معنی پرتاب.

او در حال انعکاس احساس من است وقتی که هنرمند کانادایی جانت کاردیف را انجام داده ام پیاده روی صوتی صوتی گمشده از کتابخانه وایتچپل (اکنون بخشی از گالری است) در انتهای شرقی لندن تا ایستگاه خیابان لیورپول. ظاهرا یک دنباله که به دنبال یک (داستانی) زن است که همیشه فقط از چشم, که حتی ممکن است مایل به از دست داده است, صدای گم شده باد راه خود را از طریق خیابان های اسپیتال فیلدز و به طور ناگهانی به پایان می رسد, رها کردن شنونده به تنهایی در محل اجتماع عمومی ایستگاه خیابان لیورپول.

جلوه های صوتی او همیشه به طرز عجیبی با صداهای زنده خیابان مطابقت داشته است و باعث می شود یک باره هیجان انگیز و گمراه کننده باشد: شما به این صدای غریبه اعتماد می کنید. پیاده روی شما را مجبور می کند که یک استالکر البته خوش خیم شوید. من این پیاده روی را چهار و شاید پنج بار انجام داده ام و هر بار سفر بازگشت به کتابخانه بدون همراهی صدا خالی و پر سر و صدا و تنها بود. من می خواستم این احساس را در قلب همه چیز ثبت کنم که هرگز نمی دانم چه چیزی بازی می کند. همیشه اطمینان حاصل کنید که راه حل باید در گوشه بعدی باشد. همیشه یک گوشه بعدی وجود دارد.

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.